چرا...

چرا ترک کنم سیگار لعنتی را که فریاد میزند نبودنت را ؟

که در دست میگیرم بدن نرمش را جای دستهای سردت

که کام میگیرم از لبان گرمش جای لبهای سردت

که حس میکنم بودنش را…

آتیش داری...

سیگاری گوشه لبم بود ... دنبال کبریت بودم ...گفتم آقا آتیش دارید...؟

گفت تو جیبم نه...اما تو دلم هست ، بکارت میاد ؟!

همه رهگــذرند...

منتــظر هیـچ دستی در هیـچ جای ایـن دنیا نباش !

اشک هایت را بـا دست های خودت پاک کن...

کـه همه رهگــذرند...!

این اسمش دلـه...

این اسمش دلــــــه ! اگر قرار بــــــود بفهمه که فاصله یعنی چــــــــی...اگر قرار بــــــود بفهمــــه که نمیشــــه...... ... ... ... ...... میشد مغــــز ! دلـــــه...نمی فهمـــه…!

خواستم اطلاع بدم...

دوست داشتن...

بند نمی آید

"دوست داشتنت"

...

نمی شنـــوی...؟!

هیچ قــــطاری از این اتــــاق نمی گذرد من اینجــــا نشسته ام و با همین سیــــــگار قــــطار می آفرینم نمی شنـــوی...؟! سرم دارد سوتـــــــــ می کشد...!

حـواست بـاشـد...

هــمـه ی ِ قـراردادهــا را کـه روی کـاغـذهـای بـی جـان نـمی نویسنـــــ...ــــد ! بــعـضی از عـهـدهــا را روی قــلـب هـای هــم مـی نــویــسـیـم...حـواست به ایـن عـهـدهـای غـیـر کـاغـذی بـاشـد.... شـکـسـتنـشـان یـک آدم را مـی شـکند

سقوط...

من و ته سیگار و پنجره نیمه باز مانده ایم...که کدام یک برای سقوط مناسب تریم ؟

میترسم...

مرا

به ذهنت نه

به دلت بسپار...!

---

من از

گم شدن

---

در

جاهای شلوغ

میترسم...!

چه کنم...

این از انصاف به دور است

کلاهت را قاضی  کن !

بگو

از این پس با درد هایم چه کنم ؟